در خبرها خوندم که جناب آقای موسوی فرمایش فرمودند که گشت ارشاد رو جمع خواهند کرد.
من خیلی به راست و دروغ این وعده و شک و یقین مردم و نزدیک بودن انتخابات و شعارهای پوپوليستی و غیره و ذالک کاری ندارم، به انتخاب بین بد و بدتر هم کاری ندارم، اصلا من به هیچی کاری ندارم، فقط نمیدونم چرا احساس میکنم که این حرف درست مثل سیلی خورده توی صورتم...
بی اختیار یاد بچه های پابرهنه و محرومی میفتم که تنها آرزوشون مزه مزه کردن بوی کبابه و حتی با یه آبنبات هم میشه به راحتی خرشون کرد و سرشون رو گول مالید.
خیلی جای تاسف داره که سطح توقعاتمون اینقدر اومده پایین و آرزوهامون تا به این حد کوچیک شده.
بازم جای شکرش باقیه که این آقای از گل بهتر فرمایش فرمودند که این کار رو به خاطر آثار سوء این طرح بر روی وجهه نظام انجام میدن و فرمایش نفرمودند که این کار رو به خاطر احترام به حقوق شهروندی ما انجام میدن، وگرنه احتمالا تا حالا بخش زیادی از کودکان محروم و پابرهنه عزیز ما از فرط خوشی ذوق مرگ شده بودن!
دریغ از ایران که اینقدر ويران شده و ایرانی که تا به این حد بدبخت...
۸ نظر:
هنوز متاسفانه زنده ام ... جمعه پست میذارم حتما !!! به همه هم سر میزنم ... پست های نخونده رو هم قول میدم که بخونم ...
دختر جون اینهمه وعده دادن و خبری نشد اینم رو همونا ... بهش فکر نمی کنم اصلا این بیست سال گذشته کجا بود حالا خودشو زنش اومدن با کلی وعده چند روز پیشم رفته بود پیش رهبر ..
نیلوفر خانم محترم سلام
مشکل از آقای میر حسین موسوی نیست. مشکل از دو لایه اجتماع ما می آید:
لایه اول که دوران آقای موسوی را دیده الان آن دوران را کاملا فراموش کرده.
لایه دوم که آن دوران را ندیده (جوانان) معمولا هرگاه که صحبت از گذشته و تاریخ شده در آمده که "من با گذشته و این مزخرفاتی که شما می گوئید کاری ندارم. به من چه که مثلا ده سال قبل از تولد من چه اتفاقی افتاده؟ من به الانم نگاه می کنم و می خواهم حال کنم".
خلاصه عدم وجود "شعور تاریخی" در بخش هائی از جامعه ما باعث می شود که زدن چنین حرف هائی از سوی کاندیداها لازم باشد. من هم اگر کاندیدای مقامی بودم همین را می گفتم. "کسی که یادش نیست، خوب ما هم بگوئیم و برویم و رای را از ایشان بگیریم".
با تشکر و تقدیم احترام
محمد
به به آنی خانم، حالا ننوشتيم ننوشتی، هيمنقدر که تنت سالم باشه و دلت خوش ما هم راضی هستيم عزيزم :)
---------------------
حالا پيش رهبر رفتنش به کنار سيروس جان، مشکل من اينه که ايشون حداقل نکرده بگه که گشت ها رو جمع ميکنه برای اينکه برای حقوق فردی ما مردم ايران ارزش قائله، بلکه گفته گشت ها جمع ميکنه چون با مصالح نظام در تضاده و اونوقت يه عده ای هم انتظار دارن که ما برای ايشون هورا بکشيم....
عدم شعور و حافظه تاريخی به يک طرف محمد عزيز و خوار و خفيف شدن عزت و غرور مردم در طول این سالها هم به يک طرف.
اين خيلی دردآوره که مردم و جونهای ما اينقدر محروميت توام با خشونت و سکوت کشيدن که امروز توقعاتشون اينقدر اومده پايين و همه آرزوشون اينه که ديگه کسی به خاطر رنگ لباس و مدل مو توی سرشون نزنه.
اين آزادی حق بديهی ما بوده که امروز ميان و براش سرمون منت ميزارن.
هميشه پاينده باشی.
حکایت پادشاهی که گوزیدن رو ممنوع کرد رو خوندی؟
اگر نخوندی توصیه میکنم همین الان حتمن بخونیش.
این قصه گشت ارشاد همون داستان گوزیدن ممنوعه پادشاهه
سلام،
یادتان میاید من قبلا نوشتم ، بیایئد کار فرهنگی راه بندازیم از کاندیدهای رئیس جمهوری بخواهیم چند تا موضوع مورد علاقه خودشان را اعلام کنند تا مردم بیشتر بشناسندشان؟ هیچ کسی جوابی نداد یعنی اهمیت نداد، وقتی ما هیچ سوال نکنیم کاندیداهای محترم هم هر چی به فکرشن برسه میگن، یک ایرانی
وقتی تفکر مردم را گرفتند همین میشه که واسه به دست آوردن حقوقشون باید به وعده و وعید دلخوش باشن !!!
ارسال یک نظر