۹ تیر ۱۳۸۸

حکم مرگ یک دیکتاتور دیگر

دیگه حرفی برای زدن باقی نمونده. حکم مرگ سیاسی خامنه ای با تائید دوباره شورای نگهبان در روز هشتم تیر ماه ۱۳۸۸ مورد امضای نهایی قرار گرفت. جون دادن ایشون بسته به میزان سگ جون بودنشون ممکنه از چندین هفته تا چندین ماه طول بکشه ولی دیگه کوچکترین امیدی به زنده موندن فرد مذکور نیست. این فرد خودکامه بدون درس گرفتن از تاریخ، دقیقا همون راهی رو انتخاب کرد که قبلا هم دیکتاتورهایی نظیر هیتلر و پینوشه و ... برای مرگشون انتخاب کرده بودن.
به هر حال پایان یک دیکتاتور، دور یا نزدیک، سخت یا آسون، قرمز يا سياه، هر چیزی میتونه باشه به جز تأسف بار و غم انگیز!
پ.ن. برای درک عمق شکاف موجود بر سر سیاستهای نادرست خامنه ای و میزان احساس خطر از نابودی کل سیستم در درون نظام، گوش فرا دادن به این سخنرانی خالی از لطف نیست. سخنران مربوطه کسی نیست جز هادی غفاری، یکی از انقلابیون رادیکال و در مضان اتهام تیراندازی به امیر عباس هویدا به حکم صادق خلخالی.
به قول قدیمی تر ها "کسی که باد میکاره، طوفان درو میکنه"

۴ تیر ۱۳۸۸

ندا، خاری در چشم حکام سفاک و خونریز ایران

آقای حکومت اسلامی! بسه دیگه! باور کن پرداختن بیش از حد به داستان ندا برای تو درست مثل دست و پا زدن توی باتلاقی میمونه که خودت برای خودت درست کردی و هر چه که بیشتر در این باتلاق دست و پا میزنی، فقط به سرعت مدفون شدن خودت اضافه میکنی!
آخه مرد ناحسابی، اولش که میای و ادعا میکنی که فیلم کشته شدن ندا ساختگیه و اون خانم هم هنرپیشه و اون خونهای قرمز رنگ هم سس گوجه فرنگی، بعد که میبینی دروغت خیلی ضایع است و اسم و مشخصات و حتی آدرس مزار این دختر در دسترس همه قرار داره و انکار اصل داستان بی فایده هستش، میای دست به دامن سناریوی دست داشتن خبرنگار بی.بی.سی در این ماجرا میشی و ادعا میکنی که اینها اومدن یک عده ضد انقلاب رو اجیر کردن تا بوسیله اسلحه قاچاق براشون آدم بکشه و خوراک تبلیغاتی جور کنه.
وقتی ملت میان و به روت میارن که اگر اینطور بوده، پس چرا در مورد این فرد لفظ شهید رو به کار نبردید و چرا گواهی فوتش رو به علت جراحت وارده در اثر شلیک گلوله صادر نکردید و برای چی از برگزاری مجلس ختمش در مساجد تهران جلوگیری کردید و چرا خوانواده اش رو مجبور به سکوت و ترک محل سکونتشون کردید و ... میبینی که دروغت نگرفته و به جای سکوت، دوباره یک ایده ناب دیگه میزنه به سرت و میای سعی میکنی با استفاده از صحبتهای فردی که نامزد ندا معرفی شده و معلوم نیست اظهاراتش با توجه به خفقان سیاسی موجود تا چه حد میتونه مرجعیت داشته باشه، ثابت کنی که این دختر اصلا معترض نبوده و در راه وطن کشته نشده و سایرین هم دارن با بزرگ نمایی داستان شهادت ندا صرفا در حق بقیه افرادی که کشته شده اند اجحاف میکنند، غافل از اینکه رمز ماندگاری و سمبلیک شدن چهره ندا نه به خاطر مچ بند سبز یا سفید یا معترض بودن و نبودن اون، که به خاطر برطرف کردن شک و شبهات جهانی در رابطه با میزان قانون گریزی و توحش آمران امر و شخص خامنه ای در ایران هست و تو هر قدر هم خودت رو به در و دیوار بکوبی، آخرین نگاه مظلومانه این دختر و خون جاری شده روی صورتش رو نمیتونی از دامن خودت پاک کنی.
خلاصه اینکه آقای حکومت اسلامی! تا حالا هم که مردم رو خر فرض کردی و هی دروغ پشت دروغ بافتی فقط گور خودت رو کندی، این مهم نیست ندا معترض بود یا نه، مهم اینه که روزهایی پیش رو خواهی داشت که در اون روزها خونهای ناحقی که ریختی دامنگیرت خواهند شد.
به امید پیروزی و رهایی

۳ تیر ۱۳۸۸

آقای حکومت اسلامی،چرا به دست و پا افتادی و میخوای از زیر بار کشتن ندا و نداها شونه خالی کنی؟!

روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ مطابق با ۲۰ ژوئن ۲۰۰۹ برای سرتاسر ایران روز سیاهی بود. در این روز سرکوب و کشتار مردم بی دفاع بوسیله عمال رژیم حکومت اسلامی به شکل بیرحمانه و گسترده ای در تهران صورت گرفت و ویدئوها دلخراشی هم از این فجایع منتشر شد که یکی از این ویدئوها صحنه در خون غلطیده شدن دختر جوانی به نام ندا در اثر شلیک گلوله به قفسه سینه اش بود.
برخلاف تصور رژیم، بعد از کشتارهای روز شنبه نه تنها مردم دچار ترس و وحشت نشدن، بلکه خشم و نفرت اونها از عاملان این جنایتها قوت گرفت و ندا به سرعت به سمبل مبارزه در راه آزادی و یک چهره جهانی مبدل شد.
اکنون بعد از گذشت چند روز رسانه های دولتی در ایران ترس خودشون رو از همه گیر شدن این خشم و اعتراض با به ابهام کشانیدن مسئله قتل ندا به خوبی به تصویر میکشن.
طبق گفته های رسانه های حامی دولت (بخوانید حامی ظلم و کشتار مردم بی دفاع)، ندا نه توسط نیروهای رژیم، که بوسیله عوامل ضد انقلاب و توسط اسلحه قاچاق و به سفارش خبرگزار شبکه BBC در ایران کشته شده تا برای رسانه های غربی خوراک تبلیغاتی فراهم بشه و حتی فراتر از این، فیلم مذکور میتونه کاملا ساختگی، ندا صرفا یک هنرپیشه و اون خونها هم سس گوجه فرنگی باشن!
راستش من نمیدونم با خوندن این تئوریهای مسخره چه حالی به دوستان دست داده ولی من شخصا بهت زده شدم از این میزان حماقت و بی شرمی که تئوریسینهای نظام در سر هم کردن این سناریوها به خرج دادن.
در مورد سناریویی که اصل واقعی بودن ندا و کشته شدنش رو زیر سئوال برده که هیچ حرفی نمیشه زد مگر ارجاع به قطعه ۲۵۷ ردیف ۴۱ شماره ۳۲ قبرستان بهشت زهرا و اما در مورد سناریوی دست داشتن خبرگزار شبکه BBC در کشته شدن ندا بوسیله عوامل ضد انقلاب هم باید گفت برادران مخلصی که برای سر هم کردن این سناریو آبکی زحمت کشیدن و به مغزشون فشار اووردن، یادشون رفته به این فکر کنن که اگر رژیم واقعا در کشتارهای اخیر دست نداشته و ندا و امثال اون بوسیله عوامل ضد انقلاب کشته شدن، پس چرا گواهی فوت کشته شدگان در درگیریهای خونین روزهای اخیر تحت عنوان مرگ در اثر شلیک گلوله صادر نشده؟! پس چرا از افرادی که به قول خودشون طی این روزها توسط عوامل دشمن و ضد انقلاب کشته شدن تحت عنوان شهید نام برده نمیشه؟! پس چرا دفن تعداد زیادی از این کشته ها شبانه و به دور از چشم خوانواده هاشون صورت گرفته و اصرار بر این بوده که دفن ندا هم بصورت مخفیانه صورت بگیره؟! پس چرا نیروهای رژيم مانع برگزاری از مراسم سوگواری برای ندا -و سایر افرادی که به قول خودشون بوسیله عوامل ضد انقلاب کشته شدن- در مسجد نیلوفر و یا هر مسجد دیگری در تهران شدند؟! و ....
نمیدونم چی میشه گفت، فقط میتونم بگم آقای حکومت اسلامی! اگر اینقدر شهامت نداری که پای جنایتهایی که انجام دادی بایستی و مرد و مردونه بگی که همه این افراد رو قربانی بقای خودت کردی، حداقل برو چهارتا تئوریسین و سناریو نویس خوب استخدام کن که مغزشون از کاه پر نشده باشه و وقتی که برات دروغ سر هم میکنن اینقدر دروغهاشون شاخ دار نباشه که حال آدم اینطوری به هم بخوره.
دیگه حرفی برای زدن ندارم، راستش این نهایت رذالت و بی شرمی بود که اینها از زیر بار خون ندا و امثال اون شونه خالی کردن و باز هم تکرار میکنم که همین مسئله به خوبی مدعای ترس این رژیم از خون مظلوم و ادامه خشم و اعتراضات مردم هست. شاید در فضایی که حکومت اسلامی تمامی رسانه ها رو به نفع خودش مصادره کرده بد نباشه که مطالبی از این دست رو به گوش مردم محروم از رسانه آزاد در داخل ایران برسونیم تا در باور واقعیتها دچار شک و تردید نشن.
به امید رهایی و پیروزی.

۲ تیر ۱۳۸۸

پرسش: آقای اوباما، انتخاب شما چیست؟ نفت ایران یا خونهای ریخته شده!

من به عنوان یک ایرانی فقط میخواهم بدانم که اگر قرار باشد آقای اوباما از بین این دو یکی رو انتخاب کنند، آن یکی کدامیک خواهد بود؟! نفت ایران یا خونهای ریخته شده؟!

۱ تیر ۱۳۸۸

به سوگ نشسته ام، نه برای ندا، که برای خودم، که برای ایرانم

من تا دو روز قبل ندا را نميشناختم، ندا برای من يک دختر بود مانند میلیونها دختر دیگر این کره خاکی که از قضای روزگار ایرانی بود و در کوچه پس کوچه های تهران نفس ميکشيد و زندگی ميکرد، شنبه ۳۰ خرداد ماه ۱۳۸۸ اما من با ندا آشنا شدم و پس از این آشنایی به حال خودم و کشورم زار گریستم.

ندایی که من دیدم آشوب طلب نبود، خس نبود، خاشاک نبود. ندا واقعی بود، از جنس من، از جنس تو، بی نهایت جوان، با یک دنیا آرزو، سرشار از طراوت، لبریز از زندگی، که میتوانست کور و کر و لال پشت درهای بسته بنشيند و به مانند يک عروسک کوکی نظاره گر سرنوشت خود باشد، که ميتوانست ازدواج کند، که میتوانست مادر شود، که ميتوانست دوازده تا بچه بزايد، اسم يکی را بگذارد کاوه و اسم ديگری را ضحاک، که ميتوانست هفتاد ساله شود... اما ندا جوان بود، ندا عروسک کوکی نبود، کور نبود، کر نبود، لال نبود، ندا در خانه ننشست، ازدواج نکرد، مادر نشد، هفتاد سال زندگی نکرد. ندا به پا خواست و متهورانه به خیابان رفت و بودنش را در کف کوچه پس کوچه های شهرمان به وسعت رنگ سرخ به اثبات رسانید.

ندا که پر میکشید در چهره اش ترسی نبود ، بدنش نمیلرزید، فرياد نمیکشید، اشک نمیريخت، برای زنده ماندن التماس نمیکرد، فقط با چشمانی باز نگاه منتظرش را رو به من و تو دوخته بود.

من در چشمان باز ندا پايان نديدم، خداحافظی نديدم، اندوه و درد نديدم، یأس ندیدم. من در چشمان ندا زندگی ديدم، آرزوی مادر شدن ديدم، هزاران حرف و راز نگفته دیدم. برای من ندا تمام نشده، برای من ندا نمرده، برای من ندا تازه آغاز شده، تازه متولد شده.

برای من ندا نه یک دختر تهرانی و نه یک هموطن و نه یک عدد، که انسان شریفی است که با نگاه آخرش به من میگوید که من بايد زنده بمانم و به جای او هم زندگی کنم و بچه بزایم، که به من میـگوید نترسم، نلرزم و ناامید نشوم، که به من میگوید برای یک زندگی سگی به کسی التماس نکنم، از حق خودم کوتاه نیایم و مثل یک عروسک کوکی نباشم.

ندا با نگاه آخر خود به من خیلی حرفها زد، ندا با همین یک نگاه به اندازه تمام عمر خودم و خودش با من حرف زد. ندا به من گفت این مهم نیست که چند سال زندگی کنم و چگونه بمیرم، مهم اینست که برای چه زندگی کنم و برای چه بمیرم.

من امروز به یاد سومین روز پرواز ندا تمام روز را گريسته ام، اما اشکهای من برای ندا نبوده، ندا مثل يک ستاره مرد، باشکوه، در اوج و با سکوتی روشنایی بخش... گريه من برای خودم بوده، برای خودم که که ندا و نداها را پيش از اين نميشناختم، که بودنشان را باور نمیکردم، که به حضورشان ایمان نداشتم و گريه من برای ايرانم بوده، ایرانی که این روزها داغدار از دست دادن دختران و پسران زیادی است که هر کدامشان یک ایران بودند به تنهایی... گريه من برای مادر و پدران عزيزی بوده که اين روزها بی تاب ديدن دوباره روی فرزندانشان هستند، گریه من برای ذلت و بیرحمی دژخیمانی بوده که ناجوانمردانه به روی سینه هموطنان خود آتش گشودند.

آری، من امروز تمام روز را به سوگ نشسته ام، نه برای ندا، نه برای جوانانی که به خون خود غلطیده اند، که برای خودم، که برای ایرانم و نیک میدانم که به خاطر ندا و نداها هم که شده نباید ناامید شوم، نباید بترسم،نباید از پای بنشینم و باید تا پایان این راه بمانم و فراموش نکنم که جوانان وطنم از چه رو چهره در خاک کشیدند و فراموش نکنم که چه کسی پاسخگوی خونهای ریخته شده است.

به امید پیروزی و به یاد ندا و همه هموطنانی که این روزها دیگر در کنار ما نیستند و برای آزادی همه زندانیان سیاسی دربند.

۳۰ خرداد ۱۳۸۸

فعلا هیچ حرفی نميتونم بزنم. خامنه ای، تو بي شرافت ترين و رذل ترين و آشغال ترين موجودی هستی که داره روی اين کره خاکی نفس ميکشه. بترس از اون روزی که حتی برای یک لحظه بين مردم این آب و خاک تنها بموني بدبخت.

اين هم ويدئویی تقدیم به همه گاوهای ذوب شده در ولايت. ميدونم اينقدر حيوونيد که از ديدن ويدئوی جان دادن اين دختر جوون لذت ميبريد، ميدونم آشغالها، ميدونم بی شرفها، ميدونم بی ناموسها... نوبت تک تک شما ها هم ميرسه، اون روز خيلی دور نيست...

پ.ن.: من ناخواسته به اين ويدئو رسيدم. اگر کسی فکر ميکنه ظرفيت ديدن لحظه جان دادن يک انسان ديگه رو نداره لطفا نگاه نکنه.

۲۹ خرداد ۱۳۸۸

کمک های اولیه خیابانی: اسپری فلفل و گاز اشک آور

به نقل از وبلاگ رهــــــرو زنـــــدگـــــی( رودرانــــــــــر) / لینک به صفحه اصلی

اسپری فلفل و گاز اشک آور دو نوع از مواد شیمیایی التهاب زا و اشک آوری هستند که به طور گسترده ای توسط نیروهای ضد شورش مورد استفاده قرار می گیرند.اینها با تحریک مخاط چشم ، بینی ، دهان و ریه ها موجب اشک ریزش ، عطسه ، سرفه ، ناراحتی تنفسی و یا سوزش و درد چشم و کوری موقتی می شوند.این مواد در حرارت آتش معمولا اکسیده و بی اثر می شوند برای همین معمولا در محیطی که این گازها مورد استفاده قرار گرفته است روشن کردن فندک یا یک کاغذ آتش گرفته در نزدیکی شما باعث می شود که اثر این گازها بر روی شما کمتر شود . گرچه بهترین و موثرترین روش دور شدن از محیط حاوی این گازها و دسترسی به هوای آزاد است.در اینجا چند نکته در مورد چگونگی آمادگی و پیشگیری و راه مقابله با اثرات این مواد توضیح داده می شود.

پیشگیری و آمادگی:
● استفاده از ماسک های ضد گاز

● استفاده از ماسکهای دارای فیلتر

● استفاده از عینک ، بخصوص عینک های شنا ، در درجه بعد عینکهای آفتابی که پوشش خیلی خوبی روی چشم ایجاد کرده باشد

● در صورتی که احتمال می دهید که در فضای این چنینی قرار بگیرید ، از لنز چشمی استفاده نکنید

● هرچقدر پوست پوشیده تر باشد کمتر در معرض مستقیم قرار می گیرد

چگونگی کمتر کردن اثر و درمان

● به سمت هوای آزاد بروید . این گازها سنگین تر از هوا هستند و بیشتر نزدیک به زمین قرار می گیرند بنابراین ایستادن بهتر از نشستن و خوابیدن روی زمین است . سعی کنید به سطوح بالاتر بروید مثلا بالای ساختمان ، دیوار یا تپه

● این مواد بر اثر حرارت آتش ،اکسیده و بی اثر می شوند.

● استفاده از یک دستمال آغشته به سرکه سیب ( که کمتر محرک است ) و یا آبلیمو بر جلوی دهان و بینی هم تا حدودی موثر است

●هیچگاه لباس خود را روی سر خود نکشید. این گازها در لباس شما مانده و اثر بیشتری روی چشمان و پوست صورت شما خواهند گذاشت

● ترجیحا لباس ها و جواهرات را از تن در آورید یا از سر و صورت خود پایین بکشید

● اگر لنز چشمی دارید ، آن را خارج کنید

● آگاهانه و مکررا پلک بزنید تا اشک چشم شما اسپری فلفل را زودتر از چشم شما بزداید

● از مالش چشم و پوست جدا خودداری کنید

● پوست و چشم را با آب سرد به مقدار زیاد بشویید. از مالش دست روی پوست خودداری کنید. در مرحله اول فقط با آب سرد به میزان فراوان بشویید بدون استفاده از مواد شوینده و تمیز کننده

● هر قسمت بدن را جداگانه بشویید و مراقب باشید که آب از اندام آلوده به قسمتهای دیگر بدن جاری نشود و سپس دوش بگیرید

● دوش بگیرید اما در وان حمام نخوابید

● از آب داغ استفاده نکنید. آب داغ موجب باز شدن منافذ پوست و بیشتر شدن اثر این مواد بر پوست می شود

● از کرم های روغنی و ضد آفتاب برای تسکین استفاده نکنید. چون باعث بیشتر شدن اثر این مواد بر پوست می شوند

● پس از شستن اولیه ، می توانید با آب و صابون ملایم یا شامپوی بچه پوست را تمیز بشویید با مالش بسیار ملایم

● شستشوی پوست تحریک شده با شیر هم موثر گزارش شده است

● در موارد تحریک گلو و حلق می توانید از شربت مائولوکس ( شربت Al.Mg) استفاده کنید. ( مقداری از شربت را با آب مخلوط کرده و با آن قرقره کنید و یا شربت را کمی در دهان نگاه داشته و سپس فرو دهید)حتی شستشوی پوست تحریک شده با مخلوط آب و این شربت برای تخفیف تحریک پذیری پوست تا حدودی موثر بوده

۲۸ خرداد ۱۳۸۸

دستگیریهای ثمر بخش: شکاف بین موسوی و کروبی؟

احتمالا فردا نمیتونه روز خوبی باشه. در حالی که آقای کروبی از هواداران خودش برای شرکت گسترده در نماز جمعه دعوت نموده، خبرهایی حاکی از اینه که آقای موسوی در اجتماع امروز بر عدم شرکت حامیانش در نماز جمعه فردا تاکید کرده.
اگر این خبر واقعیت داشته باشه دیگه نیازی نیست منتظر فردا بمونیم و فقط میشه گفت مثل اینکه دستگیری گسترده آدمهایی مثل ابطحی، حجاریان٬ نبوی و ... داره کار خودش رو میکنه (که از دید من جای خالی ابطحی از همه بیشتر به چشم میاد).
به هر حال امیدوارم که این خبر صرفا شایعه بوده باشه و آقایان کروبی و موسوی همچنان در یک صف باقی بمونن و با تصمیمات شتابزده کار رو به جایی نکشونن که یکوقت ببینیم اهداف و انگیزه های اصلی به باد فراموشی سپرده شده،دو طرف رسما رو در روی هم قرار گرفته و با منحرف کردن انگشت اتهام از روی مقصر اصلی، به اشتباه همدیگه رو نشونه گرفتن.
شاید الان لازم باشه که طرفداران هر دو نفر بلند تر از هر زمانی فریاد بکشن "کروبی، موسوی، اتحاد، اتحاد"

۲۷ خرداد ۱۳۸۸

سرخ تر ، سرخ تر از بابک باش

روح بابک در تو
در من هست
مهراس از خون یارانت ، زرد مشو
پنجه در خون زن و بر چهره بکش
مثل بابک باش
نه
سرخ تر ،‌ سرخ تر از بابک باش
دشمن گرچه خون می ریزد
ولی از جوشش خون می ترسد
مثل خون باش
بجوش
شهر باید یکسر
بابکستان گردد
تا که دشمن در خون غرق شود
وین خراب آباد
از جغد شود پاک
و گلستان گردد


خسرو گلسرخی
*منبع عکس: روزنامه Die Welt 17.juni.09

۲۶ خرداد ۱۳۸۸

آن خس و خاشاک تویی
پست تر از خاک تویی
شور منم نور منم
عاشق رنجو منم
زور تویی کور تویی
هاله ی بی نور تویی
دلیر بی باک منم
مالک این خاک منم

پس کجان اين آخوندايی که با پول خمس و زکات و روضه خونی من و شما اموراتشون میگذره؟!

به فيلمها و تصاوير معترضين که نگاه ميکنی از همه سن و همه جنس و همه قشری ميبينی: از پير تا جوون، از زن تا مرد، از چادری تا مانتويی و از ريشو تا سه تيغه.
توی عکسها حتی مردان معلول عصا به دست يا ويلچر نشينی رو میبینی که يادگاريهای دوران جنگ رو هنوز هم به همراه دارن. توی عکسها زنهایی رو میبینی که خودشون مادر هستن و مردهایی که خودشون پدر هستن و دیگه نمیتونی بگی شور و شوق جوونی زده به سرشون.
خلاصه توی این عکسها و گزارشها همه ملت ایران رو میبینی الا یک قشر که هیچ وقت از ملت ایران نبوده و نیست: روحانیون یا به قول قدیمی تر ها ملا ها، همون ملاهایی که هر وقت به نفعشون هست سر و کله شون پیدا میشه و پول فطریه و زکات و خمس و روضه خونی رو از کاسه من و شما گدایی میکن تا اموراتشون بگذره. همون ملاهایی که وقتی پای منافعشون در میون بود تنباکو رو تحريم و قند بلژيکی رو نجس اعلام کردن و رو در روی مصدق و ملت ايستادن. همون ملاهایی که فقط بلدن مفت مفت بخورن و بخوابن و نهایتا چندتایی حکم هم درباره آداب جماع با طفل شیرخوار یا خر و گوسفند از خودشون صادر کنن.
آره ملت ناراحت نشید، جون من و شما برای این حضرات حتی اینقدر ارزش نداره که به خاطرش از توی اون حجره های سگ مصبشون بیرون بیان و یک کلمه حرف بزنن. آره ملت ناراحت نشید، عدل خوبه فقط توی قرآن و یزید بده فقط توی روضه ها.
ای کاش مردم ما چشمهاشون رو باز کنن و ببینن که چقدر تنها موندن و یکبار برای همیشه حسابشون رو از حساب این سوداگران بهشت و جهنم جدا کنن.
پ.ن: آقای صانعی تنها کسی بوده که نامه ميرحسين رو پاسخ داده و البته در نهايت محافظه کاری هم اين کار رو کرده.
چيزی که من شخصا از اين مراجع بی بو و بی خاصيت انتظار دارم يه نامه نيست، اعلام موضعه و حکم شرعيه مبنی بر حرام اعلام کردن ضرب و شتم ناجوانمردانه هموطنانمون بوسيله نيروهای حکومت و همچنين تقبيح کشته شدن هفت انسان بی دفاع(طبق آمار رسمی) در درگيريهای ديروز و اعلام خروج خامنه ای از عدل، که البته میدونم این ترسوهای بزدل عافیت طلب جراتش رو ندارند.

۲۵ خرداد ۱۳۸۸

تیراندازی و کشتار در تهران




در جریان راهپیمایی چند صد هزارنفری معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران، منابع خبری از کشته شدن حداقل یکی از تظاهرکنندگان در اثر تیراندازی از یک پایگاه بسیج در حوالی میدان آزادی خبر داده اند. منابع خبر:

استفاده از سلاح گرم در راهپیمایی=برآورده کردن آرزوی قلبی خامنه ای

دوستان همه توجه کنيد لطفا!

۱- همونطوری که میدونیم دفتر خبرگذاری العربیه در ایران به مدت یک هفته تعطیل شده و فعالیت مابقی خبرنگارها رو هم محدود کردن، برای مثال ساعاتی پيش شبکه تلوزيونیARD آلمان طی گزارش مستندی اعلام کرد خبرنگار این شبکه در ایران رو تهديد کردن که حق نداره برای تهيه گزارش از اتاقش بیرون بیاد و ...

۲- در کمال تعجب به نظر ميرسه که به ميرحسين برای راهپيمايی امروز مجوز داده شده.

۳- ساعاتی پیش شاهد انتشار تفکراتی در شبکه های ارتباط اجتماعی و همچنین لينکهايی در بالاترین بوده ايم مبنی بر اينکه مردم بايد نارنجک دستی ساخته و يا به پادگان ها حمله کرده و خودشون رو مسلح کنن تا امروز دست يه مبارزه مسلحانه بزنن.

وقتی که این نکات رو کنار هم میچینیم داستان به این شکل پیش میره: در شرایطی که ارسال هر گونه گزارشی از اوضاع داخلی ايران متوقف شده، حکومت مردم بی دفاع رو داخل خيابونها میکشونه و بعد با استفاده از افراد مسلحی که داخل مردم نفوذ کرده اند، بین معترضین و نیروهای پلیس درگيری مسلحانه ایجاد کرده و بعد هم به اين بهانه که معترضين در برابر پلیس از اسلحه گرم استفاده کردن، سپاه رو به طور گسترده وارد عمل کرده و با اعلام کودتای نظامی و کشتار گسترده مردم، آقايان موسوی و کروبی رو هم به عنوان رهبران مبارزه مسلحانه بر عليه نظام دستگير کرده و ماجرا رو به نفع خودش تموم میکنه.

این سناریو رو دست کم نگیرید و باور کنيد برای حکومت کثيفی که به اين راحتی دست به کودتای سياسی زد، جور کردن زمينه کودتای نظامی اصلا کاری نداره.

میدونم که همه خسته شدید، ولی اختیارتون رو دست خامنه ای ندید! درسته که تا حالا مردم بی دفاع بودن ولی اين برخوردهای خشونت آميز با معترضين تدریجا داره باعث واکنشهای بين المللی ميشه (یک نمونه اش هم آلمان که سفیر ایران رو برای پاسخگویی احضار کرده)، اما اين آرزوی قلبی خامنه ايه که مردم اسلحه دست بـگيرن تا بهانه داشته باشه واسه سرکوب و کشتار گسترده و دست به کودتای نظامی بزنه.

از همه دوستان خواهش ميکنم که به اين نکته توجه کنند و چه در بالاترين و چه در ساير شبکه های ارتباطی نظير فيس بوک و توييتر و ... سريعا با تفکراتی که به دور از عقل گرایی مردم رو به مبارزه مسلحانه دعوت ميکنن، برخورد کرده و مانع از گسترش اين دیدگاه خطرناک در جامعه بشن.

باور کنيم افرادی که اين تفکر رو ميخوان گسترش بدن یا به نوعی احساساتی هستن و عقل گرایی رو تعطیل کردن و به پیشامدهای اینکار فکر نمیکنن و یا احمقن و جون مردم براشون مهم نیست و يا اینکه در استخدام شخص خامنه ای هستن.

در راهپيمايي هم مردم بايد کاملا مراقب حرکات مشکوک عوامل مشکوک بوده و اگر ديدن کسی ميخواد تير اندازی کنه يا نارنجک پرتاب کنه و ... سريعا اون فرد رو شناسايی کرده و اين توطئه رو بی اثر کنن. خواهش ميکنم اگر کسی به آقايان موسوی و کروبی دسترسی داره اونها رو از اين مسئله آگاه کنه تا اين افراد بيانيه بدن و هرگونه مبارزه مسلحانه رو محکوم اعلام کنن.

دوستان باز هم تاکید ميکنم، بهانه به دست اين سگهای هار نديم.

نزاریم مردم رو بایکوت اطلاعاتی کنن: هر ايرانی ساکن خارج به ۱۵ تا شماره تلفن در ايران زنگ بزنه و اطلاع رسانی کنه

دو روزه که خواب از چشمم رفته و بغض بزرگی راه گلوم رو سد کرده. هی اخبار رو دنبال ميکنم، مثل مار زخمی به خودم میپیچم و جز اشک ريختن کار ديگه ای هم از دستم برنمياد، ایران سرزمین مادری منه و من عاشق ایرانم.

متاسفانه طبق آخرين گزارشها سیستم تلفن همراه در ایران همچنان با قطعی مواجهه، سانسور و فیلترینگ شدیدتر شده، سرعت اینترنت به شدت افت داشته، خبرگزاران خارجی از ادامه فعاليت در ايران منع شدن و پخش شبکه خبری بی بی سی -تنها شبکه ای که در حال حاضر اخبار داخلی ايران رو بدون سانسور گزارش ميده- هم از سوی رژيم ايران به شدت با اختلال مواجه هست.

من مطمئنم که اگر حضور مردم در خيابونها ادامه پيدا کنه، رژيم مجبور به عقب نشينی ميشه، وگرنه این کودتا به ثمر میشینه و بايد شاهد روزهای بسیار سياهی برای کشورمون باشیم که رژیم هم با علم به این مطلب سعی داره با محدود کردن راه های ارتباط جمعی، یکپارچگی مردم رو نابود کنه و مقاومت و امید اونها رو در هم بشکنه.

راستش به نظر من تظاهرات در مقابل سفارتهای ایران کافی نیست و ما که اینجا هستیم باید فعالتر باشیم و از این آزادی که داریم استفاده کنیم.من شخصا دیگه نمیتونم دست رو دست بزارم و تماشاچی باشم، فردا صبح میرم کافی نت و به طور تصادفی شماره هایی رو در تهران و سایر شهر میگیرم تا به مردم امید تزریق کنم و بهشون بگم که اینجا هم همه همراهشون هستن و خبرگذاریهای خارجی دارن اخبار ایران رو پوشش میدن و هنوز هیچ کدوم از کشورهای غربی و آمریکای شمالی انتخاب احمدی نژاد رو به رسمیت نشناختن، اما من دست تنها حداکثر بتونم به ۵۰ تا خونه زنگ بزنم، به ۱۰۰ تا خونه زنگ بزنم، بیشتر که نمیتونم. ولی اگر هر ايرانی که اينجا هست اصلا فقط به ۱۵ تا خونه زنگ بزنه خودش کلی ميشه، باور کنید هزینه اش هم اونقدرا نمیشه، نهایتا بشه ۵ یورو.

ممکنه بعضی ها بگن ۱۵ تا تلفن که چيزی نيست، اما اگه اينطوری حساب کنيم پس رای ما هم يکی بيشتر نبود اما دیدیم که این تک رای ها در کنار هم معنی پيدا کرد و گذشته از اين اگر اين حرکت بصورت گسترده صورت بگيره مطمئنا بين مردم بازتاب گسترده ای هم پيدا ميکنه و بهشون روحيه ميده تا بتونن مقاومت کنن.

ضمنا ميتونيم در رابطه با تظاهرات ساعت چهار فردا هم اصلاع رسانی کيم و به مردم بگيم که اونها هم از طريق تلفن و يا بصورت شخص به شخص در پخش اين اخبار بکوشن.

از همه ایرانیهایی که خارج از کشور هستن خواهش میکنم که اینکار رو بکنن و در پخش این راه حل در شبکه های اجتماعی کوشا باشن و به دوستانشون هم بگن. به خدا اين کار در مقايسه با کار اون جونهايی که سينه سپر کردن و از خون خودشون گذشتن هیچی نيست. اگه دير بجنبيم ايران رو برای هميشه از دست ميديم.

۲۳ خرداد ۱۳۸۸

با همه وجود متاسفم برای دیکتاتور بزرگ ایران که اینگونه در مقابل رای و اراده ملت ایستاد

سالهای سال است که بزرگتر ها همواره به ما میگفتند اصلاحات یعنی زرشک و نظامی که پایه آن بر مبنای دروغ و خون بنا شده است اصلاح پذیر نخواهد بود.
ما جوان بودیم، بی تجربه، ساده و خوش بین. نمیخواستیم باور کنیم آنچه را که میبینیم و نمیتوانستیم به آغاز فصل سرد ایمان بیاوریم و در باورمان هم نمیگنجید که مام وطن را برای همیشه از دست داده ایم. فکر میکردیم ما میتوانیم و میخواستیم تا آخرین نفس تلاش کنیم و آبادی دوباره کشورمان را از راه های مسالمت آمیز شاهد باشیم.
افسوس که خواب های شیرین ما به کابوسی تلخ مبدل شد و باور خود را اینگونه ناجوانمردانه باختیم.
انتخابات دهم دروغی بود بزرگ، دلایل آن هم نیازی به توضیح ندارد:
- مجموع تعداد رای های اعلام شده حتی نصف میزان مشارکت مردمی هم نیست
- آرا از ابتدا به صورت فله ای اعلام شده، بدون ذکرریز آمار شمارش شده و پراکندگی میزان رای کاندیداهای ریاست جمهوری در شهر ها و استانهای مختلف
- از ابتدای شمارش آرا تا کنون نسبت آرا کاندیداها به یکدیگر تقريبا ثابت باقی مانده.
-در کمتر از پنج ساعت ۳۵ میلیون رای شمارش شد و پس از آن شمارش و اعلام آرای قطعی به یکباره متوقف شده و خامنه ای اکنون به يکباره پيروزی احمدي نژاد را تبريک ميگويد
- تعداد آرای باطله از مجموع ۳۵ ميليون آرای شمارش شده تا ساعاتی پیش برابر با صفر بود.
- خامنه ای درخواست موسوی، کروبی و رضایی را برای ملاقات در زمینه انتخابات و آرا اعلام شده بی پاسخ گذاشته است.
- پس از اعتراضات پی در پی مهدی کروبی، با وجود شمارش حدود ۵ میلیون رای جدید، آراء محسن رضایی از ۶۳۳,۰۴۸ رای به ۵۸۷,۹۱۳ رای تقلیل یافته (به نقل از تابناک) و آرائی برابر با تعداد کاسته شده از آرا محسن رضایی به یکباره بر آرای مهدی کروبی اضافه شده است!!!
با همه وجود متاسفم برای دیکتاتور بزرگ ایران که اینگونه در مقابل رای و اراده ملت ایستاد
مطالب مرتبط:

من مایوس شده ام از پایان این شب سیاه

من ميترسم، من بسیار زیاد میترسم، من از تقلبات گسترده ای که در شمارش آراء صورت گرفت و اراده ای که با تمام توان تلاش کرد تا احمدی نژاد را با دروغ و نیرنگ بر سر قدرت نگه دارد ميترسم، من از اين مجموعه رذلِ کثیف و کشتارها و خشونتهایی که در طی روزهای آتی برای سرکوب اعتراضهای مردمی در پیش خواهد گرفت میترسم، من از انتقام و تسویه حساب این قوم ظالم در ماههای آینده از تمامی مردمی که آزادانه تظاهرات کردند و شعار گفتند و رای دادند میترسم، من از اينکه این موجودات پست ايران را از آنچه که هست ويرانتر کنند و ایرانی را از آنچه که شده خوارتر ميترسم، من از این تفکر خطرناک طالبانی که برای بقای خودش همه اصول انسانی و اخلاقی را زیر پا میگذارد میترسم...

دلم به شدت گرفته و مایوس شده ام، آری، من از مام وطن، از امید به تغییر و اصلاح، از آینده روشن سرزمین کورش و از پایان این شب سیاه مایوس شده ام...من امشب تا سپیده صبح نخواهم خوابید، من لحظه لحظه این شب تیره را با مشتهای گره کرده به یاد وطنی که از من گرفته شد خون خواهم گریست، من اين روز ننگين را فراموش نخواهم کرد و از امروز به بعد بی نام و نشان و بی وطن خواهم زیست... خواهر خوبم، برادر خوبم، ای کاش در اين لحظه در کنار تو بودم تا اينگونه احساس يتيمی نکنم، تا در کنار تو طغيان کنم و فرياد بکشم، تا در راه ميهنم بمیرم... امشب برای اولين بار آرزو خواهم کرد که خورشيد دیگر طلوع نکند، که فردا را نبینم، که تمام نشوم....افسوس از آنهمه شور و اشتياق، افسوس بر آن پيشينه تاريخی و افسوس بر کشوری که از گزند دشمن، دروغ و خشکسالی به دور نماند...

۲۲ خرداد ۱۳۸۸

بالاخره من هم رای دادم!

راستش تا همین امروز صبح هم بنا داشتم صرفا داشتم تماشاچی این بازی باشم اما با دیدن این لینک در وبسایت بالاترین دیگه دلم طاقت نیوورد و با خودم گفتم من هم یک حق رای دارم و از این حق استفاده میکنم.
باید بگم بعد از چند ساعت توی راه بودن وقتی که به محل سابق سفارت ایران رسیدم واقعا شگفت زده شدم. اصلا انتظار نداشتم کسی برای شرکت در انتخابات اومده باشه اما نشون به اون نشون که ناچار شدم چیزی بیشتر از نیم ساعت توی صف بایستم تا نوبتم بشه و البته چند نفری هم که گویا هر دوره در انتخابات شرکت میکردن اذعان داشتن که دوره های قبل شرکت مردم به این شکل گسترده نبوده.
مردمی که برای رای دادن اومده بودن مردم عادی بودن و از همه رده سنی هم توشون دیده میشد و تعداد افرادی که کلا برای اولین بار در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت میکردن هم کم نبود.
طی پرس و جوهایی که به عمل اووردم متوجه شدم که اکثریت افراد مثل خودم از راه های دور اومدن و رای کسانی که دور و بر من بودن بیشتر به موسوی بود که حرفهای جالبی هم میزدن، مثلا میگفتن که موسوی گفته حجاب رو آزاد میکنه(؟!) و به کنوانسیون ژنو میپیونده(؟!) و خانمش روزنامه نگاره(؟!) و ...
طبق اطلاعاتی که داشتم داخل صف برای افراد دور و برم قضیه کد ها رو -که خودم هم همین امروز توی بالاترین خونده بودم- شرح دادم و جالب اینکه با اینکه همه قضیه خودکارها رو میدونستن اما کسی از این مطلب اطلاعی نداشت. به هر حال بعد از شرح این مطلب بنا بر اطلاعاتی که داشتم به همه تاکید کردم که اگر کدها در محل اخذ رای نصب نشده بود بهتره که برای جلوگیری از تقلب و یا ابطال آرا در قسمت مربوط به کد فقط خط تیره بذارن که البته وقتی که اين حرفها رو ميزدم يه آقايی که تصميم داشت به احمدی نژاد رای بده خیلی چپ چپ نگاهم ميکرد.
لازم به ذکره که داخل حوزه اثری از آثار کد مربوطه نبود و وقتی هم که من این مطلب رو به مسئولی که اونجا بود بادآوری کردم با ترشرویی گفت کد مال داخی ایرانه و کلا نوشتن اسم نامزد مربوطه به تنهایی کفایت میکنه.
ضمنا یه نکته جالب دیگه هم این بوده که هرچند اکثريت خانمهايی که اومده بودن يه روسری کج و کوله ای هم به سرشون بسته بودن اما بعضی ها هم کاملا بی حجاب بودن که البته کسی به این مسئله کار نداشت.
پ.ن: امروز از خیلی از افراد دور و برم پرسیدم برای چی اینهمه راه اومديد که رای بديد، جواب همه این بود که برای ايران و برای مردم ايران که در حال حاضر در وضعیت بدی به سر میبرن و خب واقعيت هم همينه که هر کسی که داخل ايران بیاد سر کار تاثیری بر روی کیفیت زندگی مردمی که خارج از ايران ميکنن نميذاره واونطوری که من ديدم اينجا فقط و فقط عشق به ايران و احساس همدلی با مردمی در طول سالهای اخير استخونهاشون زير بار حکومت دروغ و تبعيض خورد شده، افراد رو پای صندوقهای رای کشيده بود.
به هر حال اميدورام که اميد اينهمه آدمها به بهبودی با دروغ و تقلب نااميد نشه.





۱۷ خرداد ۱۳۸۸

تصویری از بوسه خورشيد بر باران

توی قطار مشغول مطالعه بودم که يه دفعه ديدم پسر عجیب غریبی که جلوی من نشسته بود برگشت رو به عقب و بهم گفت "رنگين کمون!" به محض اینکه از پنجره بيرون رو نگاه کردم ديدمش، خيلی قشنگ بود. سريع دوربينم رو دراووردم تا ثبتش کنم، پسره چشم ازم برنمیداشت، درست انگار که در تمام طول عمرش آدم ندیده بود. يکی دو تا عکس بيشتر ننداخته بودم که رنگين کمون محو شد. دوربینم رو که دوباره میذاشتم توی کیفم پسره در حالیکه لبخند زیبایی بر لب داشت سرش رو تکون داد و خیلی آروم گفت "تو نميتونی همه اون چیزایی رو که میخوای تو آلبومت داشته باشی!" بدون اینکه چیزی بگم فقط لبخندی زدم و نگاهم رو دزدیدم.
از قطار که پياده ميشدم سنگینی نگاهش روی شونه هام بود، به محض اينکه رو به عقب برگشتم دوباره خنديد و برام دست تکون داد و بعدش هم ادای عکس گرفتن رو دراوورد، من هم لبخند زدم و براش دست تکون دادم. قطار که راه افتاد من هنوز توی ایستگاه ایستاده بودم و با خودم فکر میکردم که راستی چرا به جای رنگين کمون از پسره عکس ننداختم؟!
عکس بالا هم یکی از همون عکسهاست، تقديم به همه دوستان عزيزم، برای اینکه فراموش نکنیم گاهی ممکنه با پر کردن آلبوممون از سوژه های معمولی، سوژه های خاص رو برای همیشه از دست بدیم.

۱۳ خرداد ۱۳۸۸

اندر احوالات ارتحالیدی و اعمال خاص شب مبارکه ارتحال جانگوز

از اونجايی که بنده امروز تعطيل تشريف داشتم، از صبح تا حالا همینطور توی مسنجر و فیس بوک و بالاترين و... پلاس بودم، اما نمیدونم چرا همه اش احساس میکردم که انگار اينترنت يه جورايی خلوته و خيلی ها حضور ندارن، تا اینکه بالاخره بعد از کلي تفکر و تعمق یادم اومد که ای دل غافل، فردا در ايران به مناسبت روز ارتحاليدی تعطيله و و شستم خبر دار شد دوستانی که امشب غيبشون زده احتمالا برای برگزاری مراسم ارتحال جانگوز تشريف برده باشن شمال! به هر حال من هم به همين مناسبت قدری در اینترنت سرچیدم و یک سری از اعمال خاص این شب بزرگ رو پیدا کردم تا دوستان از فیوضات این شب بی بدیل محروم نمونن. در ذيل پاره ای از اعمال خاص اين شب مبارکه و ميمونه را به مشروح ذکر ميکنم، اميد است که مقبول افتد. و اما از جمله اهم اين اعمال:

۱-از آنجايی که بنا به فرمايش حضرت جانگوز گشته "عزاداری مال خر است" پس امشب ميتوانيد با دلی مطمئن و قلبی آرام حسابی بخنديد، فقط توصيه شده که حواستون باشه موقع خنديدن يه وقتی تلنگتون در نره و زياد از حد هم نخنديد که سوسک و بلکه هم خر خواهيد شد.

۲- نوشیدن آب شنگولی* در معیت پسته و ژامبون ممتاز میکائیلیان(در مقام مزه) نیز از جمله اعمال سفارش شده این شب خاص میباشد که چون ما احکاممان مطابق روز است، فلذا به علت گرانیِ دو-سه فقره مذکور ميتوان از تخمه و عرق سگی* نيز بهره جست.

* برای آندسته از هموطنانی که از صرف این دو مورد معذور میباشند، صرف پسته و تخمه به تنهایی نیز مورد قبول خواهد بود.

۳- در روايات آمدهاست که درهای بهشت همه ساله به مناسبت این روز بزرگ به مدت ۲۴ ساعت کاملا بسته خواهند بود، بنابراين احوط آنست که اگر میخواهید پس از مرگ به بهشت بروید و حداقل در آن دنیا از همجواری با حضرت جانگوز گشته اش در امان باشيد از مردن در طول این روز اکیدا خودداری فرمایید.

۴- با عنایت به اینکه "تلوزیون هم مال خر است" کليه هموطنانی که ماهواره* ندارند ميتوانند از اين فرصت طلایی به نحو احسن استفاده نموده و به تلوزيونهای خود يک استراحت ۲۴ ساعته بدهند.

*هموطنانی که ماهواره دارند میتوانند این بند را نادیده گرفته و مطابق معمول همیشه به تماشای برنامه کانالهای مورد علاقه شان بنشینند.

۵- همچنین در روایات است که هر هموطن غیوری میبایست در این روز خاص با خوانواده و خاصه کودکان خود به نیکی رفتار کند تا خاطره خوبی از روز ارتحالیدی و رحلت جانگوز ايشان در ذهن اطرافیانش باقی بماند.

۶- در خاتمه لازم به ذکر است که برای برگزاری مراسم فوق بسيار توصيه شده که به همراه زید* و سایر دوستان اهل حال از راه جاده چالوس به شمال کشور و مناطق خوش آب و هوا رجعت کرد اما از آنجايی که به طور معمول جاده فوق الذکر در روز مربوطه -به مناسبت هجوم خيل عظيم برگزار کنندگان این مراسم جانگوز- بسته ميباشد، فلذا هموطنان گرامی ميتوانند برای برگزاری مراسم مذکور به باغات اطراف تهران رفته و يا حتی در منازل خود دور هم جمع** شوند.

*(زید=دوست دختر یا دوست پسر فابریک) همانطور که در بند ۲ نيز اشاره گرديد تمامی احکام ما به روز میباشند، الا ایها الحال چنانچه شما شخصا به روز نمیباشید و یا امکان سفر در جوار زید مربوطه برایتان امکان پذیر نمیباشد، میتوانید در معیت دوستان و یا خوانواده عازم اين سفر پربار بگرديد شويد.

**طبق تفاسير موجود يکی از دلايل اصلی توصیه های موجود به جهت حضور پيدا کردن در يک جمع باحال در روز فوق الذکر اين میباشد که اين روزخاص در تاريخ ما از معدود روزهايی است که همه اخلاقشان خوب است و دليل مشترکی برای خنده دارند.

در خاتمه یکبار دیگر ارتحالیدی و ارتحال جانگوز را به همه دوستان تبریک و تسلیت گفته و از کلیه دوستانی که از شدت ناراحتی و تاثر و تالم ناشی از فرا رسیدن این ارتحال جانگوزسر به کوه و جنگل گذاشته اند خیلی خیلی التماس دعای مخصوص دارم.