۱۸ بهمن ۱۳۸۷

بالاترین میجنگد، میمیرد، سازِش نمی پذیرد!






نمیتونم احساسم رو از دیدن این صفحه بیان کنم...

تو این چند روزه تازه فرصتی دست داد تا بتونم پی ببرم که همین کلیک های کوچولو و رای های مثبت و منفی «ما» در دنیای مجازی و از اون مهمتر «درکنار هم» بودنمون، چقدر میتونسته پررنگ و بامفهوم بوده باشه...

وقتی میبینم که کاربرها یکصدا و کاملا به دور از اختلاف نظراتی که ممکن بود با همدیگه داشته باشن دور هم گرد اومدن، تازه از پوچی تفکری خنده ام میگیره که خواسته «بالاترين» رو با نادیده گرفتن «بالا باز»ها به خيال خودش به تعطيلی بکشونه! اما زهی خیال باطل! این دندون طمع رو فقط میشه کشید انداخت دور، تا ما هستیم بالاترین هم هست :)


با تشکر از "وحید نیک گو" ی عزیز بابت این کاریکاتور زیباش.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام دوست جونم خوبی؟هوای اونجا خوبه؟خوش میگذره؟اینجا که انقدر هوا آلوده س هر روز سردرد هستم البته امروز خیلی بارون اود و هوا بهتر شد
در مورد بالاترین من واقعا نمیدونستم انقدر بالاترین رو دوست دارم♥خیلی دلم تنگ شده براش وای چقدر دوست داشتنیه شبیه یه بازیه بزرگه شبیه زندگی. 8 ماه پیش وارد بالاترین شدم ولی به خاطر مطالبی که لینک میدادم خیلی زود کلی دوست و دشمن پیدا کردم البته دوستام چند برابر دشمنام هستن :)
هیچ وقت یادم نمیره یه لینک دادم که دار و دسته هاتف خرچنگ زاده ریختن سرش عنوانش بود ای دو صد لعنت بر این آئین تو!
امتیازم هی میشد یک باز میشد صفر باز میشد دو بعد دوباره صفر خلاصه آخرش فکر کنم صد و خورده ای یا دویست و خورده ای رای آورد :)
خلاصه دلم تنگ شده برای اخبارش برای سرگرمی هاش برای دوستی ها و دشمنیهاش و کل کل و دعواهای پای لینکها.