روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ مطابق با ۲۰ ژوئن ۲۰۰۹ برای سرتاسر ایران روز سیاهی بود. در این روز سرکوب و کشتار مردم بی دفاع بوسیله عمال رژیم حکومت اسلامی به شکل بیرحمانه و گسترده ای در تهران صورت گرفت و ویدئوها دلخراشی هم از این فجایع منتشر شد که یکی از این ویدئوها صحنه در خون غلطیده شدن دختر جوانی به نام ندا در اثر شلیک گلوله به قفسه سینه اش بود.
برخلاف تصور رژیم، بعد از کشتارهای روز شنبه نه تنها مردم دچار ترس و وحشت نشدن، بلکه خشم و نفرت اونها از عاملان این جنایتها قوت گرفت و ندا به سرعت به سمبل مبارزه در راه آزادی و یک چهره جهانی مبدل شد.
اکنون بعد از گذشت چند روز رسانه های دولتی در ایران ترس خودشون رو از همه گیر شدن این خشم و اعتراض با به ابهام کشانیدن مسئله قتل ندا به خوبی به تصویر میکشن.
طبق گفته های رسانه های حامی دولت (بخوانید حامی ظلم و کشتار مردم بی دفاع)، ندا نه توسط نیروهای رژیم، که بوسیله عوامل ضد انقلاب و توسط اسلحه قاچاق و به سفارش خبرگزار شبکه BBC در ایران کشته شده تا برای رسانه های غربی خوراک تبلیغاتی فراهم بشه و حتی فراتر از این، فیلم مذکور میتونه کاملا ساختگی، ندا صرفا یک هنرپیشه و اون خونها هم سس گوجه فرنگی باشن!
راستش من نمیدونم با خوندن این تئوریهای مسخره چه حالی به دوستان دست داده ولی من شخصا بهت زده شدم از این میزان حماقت و بی شرمی که تئوریسینهای نظام در سر هم کردن این سناریوها به خرج دادن.
در مورد سناریویی که اصل واقعی بودن ندا و کشته شدنش رو زیر سئوال برده که هیچ حرفی نمیشه زد مگر ارجاع به قطعه ۲۵۷ ردیف ۴۱ شماره ۳۲ قبرستان بهشت زهرا و اما در مورد سناریوی دست داشتن خبرگزار شبکه BBC در کشته شدن ندا بوسیله عوامل ضد انقلاب هم باید گفت برادران مخلصی که برای سر هم کردن این سناریو آبکی زحمت کشیدن و به مغزشون فشار اووردن، یادشون رفته به این فکر کنن که اگر رژیم واقعا در کشتارهای اخیر دست نداشته و ندا و امثال اون بوسیله عوامل ضد انقلاب کشته شدن، پس چرا گواهی فوت کشته شدگان در درگیریهای خونین روزهای اخیر تحت عنوان مرگ در اثر شلیک گلوله صادر نشده؟! پس چرا از افرادی که به قول خودشون طی این روزها توسط عوامل دشمن و ضد انقلاب کشته شدن تحت عنوان شهید نام برده نمیشه؟! پس چرا دفن تعداد زیادی از این کشته ها شبانه و به دور از چشم خوانواده هاشون صورت گرفته و اصرار بر این بوده که دفن ندا هم بصورت مخفیانه صورت بگیره؟! پس چرا نیروهای رژيم مانع برگزاری از مراسم سوگواری برای ندا -و سایر افرادی که به قول خودشون بوسیله عوامل ضد انقلاب کشته شدن- در مسجد نیلوفر و یا هر مسجد دیگری در تهران شدند؟! و ....
نمیدونم چی میشه گفت، فقط میتونم بگم آقای حکومت اسلامی! اگر اینقدر شهامت نداری که پای جنایتهایی که انجام دادی بایستی و مرد و مردونه بگی که همه این افراد رو قربانی بقای خودت کردی، حداقل برو چهارتا تئوریسین و سناریو نویس خوب استخدام کن که مغزشون از کاه پر نشده باشه و وقتی که برات دروغ سر هم میکنن اینقدر دروغهاشون شاخ دار نباشه که حال آدم اینطوری به هم بخوره.
دیگه حرفی برای زدن ندارم، راستش این نهایت رذالت و بی شرمی بود که اینها از زیر بار خون ندا و امثال اون شونه خالی کردن و باز هم تکرار میکنم که همین مسئله به خوبی مدعای ترس این رژیم از خون مظلوم و ادامه خشم و اعتراضات مردم هست. شاید در فضایی که حکومت اسلامی تمامی رسانه ها رو به نفع خودش مصادره کرده بد نباشه که مطالبی از این دست رو به گوش مردم محروم از رسانه آزاد در داخل ایران برسونیم تا در باور واقعیتها دچار شک و تردید نشن.
به امید رهایی و پیروزی.
۷ نظر:
سلام
بابا جان چرا واقیعیت را قبول نمیکنید، آخه عقل هم خوب چیزیه، اینها اگر تئوریسین و آدمی که عقل توی کلهاش باشه داشتند که دیگر جیمهری اسلامی نمیشدند
سلام ناشناس عزیز!
ما که واقعیت رو مدتهاست پذیرفتیم ولی بالاخره باید در برابر این دروغگو ها برای افرادی که دچار تردید میشن هم استدلالهای منطقی اوورد یا نه؟!
عزیزم اینا کلا سیاست رو گذاشتن به دروغ بزرگ گفتن! از تعداد رایها بگیر بیا خودت! رای 24 میلیون زدن که بزرگترین دروغ ممکن بود بعد ازش استفاده کردن گفتن تغلب مگه چند درصد می شه؟! اینجا هم همینه! تئوریسین ها همه از یک ایده پیروی میکنن اونم دروغ خیلی بزرگ و غیر قابل باوره!
عقل کّل همان ناشناس:
عجبا با با جان باز هم که همون حرفها را میزنید آخه کسی که استدلال منطقی را درک کند که دچار تردید نمیشود با این همه شواهد.
ببخشید من خیلی عصبانی هستم
ناشناس گرامی! عقل کل! من هم این حرفها رو برای دروغگوها نمیزنم، این حرفها رو برای این میزنم که معتقدم بزرگترین دشمن اینها اگاهی یافتن مردم از مسائل هست و به همین دلیل هم سکوت در برابر این دروغها، اونهم وقتی که به راحتی میشه حقایق رو افشا کرد، نوعی خیانت هست.
ناشناس عقل کّل یا خائن جدید
سلام،
نیلوفر، ( نه عزیز نه گرامی چون با چند نوشته از شما نمیتوانم چنین نزدیک فرض کنم ) فقط نیلوفر،
مشکل اینکه که وقتی کسی خوابه میشه بیدارش کرد اما اگر کسی خودش را بخواب بزنه هیچکدام اینحرفها نمیتواند خواباش را به هم بزند
یک چیز دیگر من هم ۲ بار رفتم این تجمعات ( آ. ش) و واقعا مثل اینکه همه جا برای ما همیشه آسمان همان رنگ خوابه مشاهدات من هم عین شما و سینا بود.
ناشناس عقل کل یا خائن جدید گرامی!
اول همه اینکه اتفاقا من خوشحال میشم به اسم کوچیکم صدام کنن و این حس صمیمیت زیادی به من میده!
دوم همه اینکه من اغلب افرادی که باهاشون خودمونی نیستم رو این طوری صدا میکنم و این در واقع از روی ادب هست نه اینکه وقتی من به کسی که باهاش آشنایی چندانی ندارم میگم عزیز، دیگه اون شخص عزیز دل منه!!
و سوم همه هم اینکه اون کسی که توی کامنت سوم گفته عزیزم، من نیستم و اسنادش هم موجوده;)
در مورد شخص خواب و کسی که خودش رو به خواب زده باهات موافقم هزارتا، ولی با توجه به سانسور شدید اخبار و اختلال در جریان اطلاع رسانی آزاد در ایران، نمیتونم بپذیرم که مردم ما خودشونو به خواب زدن و به خاطر همین هم فکر میکنم باید اونها رو از وقایع و اخبار مطلع کرد تا بتونن بیدار بشن.
در رابطه با تجمعات هم نمیدونم شما کجا تشریف دارید ولی این برای من عمیقا مایه تاسفه که تجربیات ما همه به یک شکل بوده. من در نوع خودم همه تلاشم رو کردم که بتونم جمع رو متحد کنم ولی متاسفانه این امکانپذیر نبود و به من این احساس رو میداد که در واقع مردم ایران و جنایتهایی که در حقشون صورت میگیره فقط از این جهت مهمه که باعث شده یک عده ای بعد از مدتها بتونن بیان وایستن و با عکس این مردم جلب توجه کنن و در قالب حمایت از مردم ایران حرفهای دلشون رو بزنن.
به هر حال بعد از رفتن به اون تجمع کذایی با خودم گفتم وقتی وضع حال افراد به اصطلاح خودشون روشنفکری که در یک جامعه پیشرفته زندگی کردن به این شکل هست و تفکراتشون تا این حد بسته و رادیکال مونده، دیگه از مردمی که سی سال آزگاره در فضای وحشت و خفقان به سر بردن چه انتظاری باید داشت؟! هرچند مردم ما به نظرم در همون فضای خفقان و سانسور رشد بیشتری داشتن از خیلی از به اصطلاح روشنفکرهای این ور آب یا حتی خود من؟!
ارسال یک نظر